جدول جو
جدول جو

معنی گندم ریز - جستجوی لغت در جدول جو

گندم ریز
(گَ دُ)
دهی است از دهستان سمل بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 36000گزی شمال باختری برازجان واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنه اش 249 تن است. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آن غلات، تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). فرسخی کمتر میانۀ شمال و مغرب سمل است (از دهات ناحیۀ زنگنۀ فارس) . (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 208)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گندم خیز
تصویر گندم خیز
زمینی که از آن گندم فراوان به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ چَ)
جایی که زمینش گندم دهد. زمینی که محصول گندم آن فراوان بود
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ رَ)
گندمگون و اسمر، قهوه ای رنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 90000گزی جنوب خاوری مسکون و 15000گزی شمال راه مالرو کروک به سبزواران و دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
پی ریز. یک ریز. پیوسته. متصل. پشت سرهم. پیاپی. دمادم. دمبدم. دائم. دائماً. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گندم خیز
تصویر گندم خیز
جایی که در آن گندم فراوان بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندم رنگ
تصویر گندم رنگ
گندم گون اسمر، قهوه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده ریش
تصویر گنده ریش
دمل دبیله: ... و سرخی بر روی و کلفه و گر و کوسگی و گنده ریش
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گنج نثار کند، بسیار بخشنده سخی. یا خاطر طبع وقاد: باواز پوشیدگان گفت خیز گزارش کن از خاطر گنج ریز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم ریز
تصویر دم ریز
پیوسته، متصل، دائم
فرهنگ لغت هوشیار